مغازه ای با اجناس ازلی

شعر

، دوغی است که از آن کره فلسفه به دست می‌آید. فیلسوفان مستعمرة شاعران‌اند. فیلسوفان برای شکار مضامین نوین سعی می‌کنند خودشان را به روح شاعران نزدیک کنند. روح شاعر دریای فلسفه و بندر الهام است، کمی پایین‌تر از آبشار عظیم وحی، سرچشمة نورانی الهام قرار دارد شاعران پروانه‌های سرچشمة الهام‌اند.

شعور نبوت بالاتر از دامنه‌های شاعرانة هستی است. پرّه‌های شعور نبوت به نیروی وحی می‌گردد و آسیای تخیل شاعران با نسیم الهام تکان می‌خورد. پیامبران واسطه خداوند در بازار خلائق‌اند و شاعران وظیفه دارند شعور پیامبرانه را در مردم، زنده نگاه دارند. شاعران‌، پس از پیامبران قدم بر می‌دارند و پیش از فیلسوفان بر می‌خیزند. شاعران مثل عارفان سخن می‌گویند و عین عالمان رفتار می‌کنند.

اشراق، دریچه شاعرانه بین انسان و خداست. اشراق، پرنده‌ایست که در آشیانة جهان شاعران تخم گذاری می‌کند و در قفسة سینة عارفان آواز می‌خواند، اشراق، صدای پر الهام‌، در آب‌های مجاور است. اشراق، کبوتریست که از تصور آسمان در ذهن به وجود می‌آید و تصویریست که از محتوای نامه در جان ما پر می‌زند.

الهام، کبوتری از آسمان ملکوت و شاهینی از قلّه‌های جبروت است. الهام، پیامبریست که از کوه تفکر فرود می‌آید و حالتی روحانی است که از مشاهدة روان آسمانی جهان، به انسان دست می‌دهد. 

 الهام، قلمرو شاعران زمین و محیط زیست ادبی جانداران جهان است. کبوتران مضمون، درختان پربار معنا، کوچه باغ‌های تودرتو احساس، خانه‌های نورانی اشراق، نهرهای پرآب آگاهی، باران‌های پی در پی عاطفه، سیلاب‌های بهاری اشک، طوفان‌های پشت سر هم عشق، کویر بی آب و علف ناخودآگاه، دنیای رؤیائی بیداری، سرزمین شاعرانة خواب‌ها، سحر روح‌بخش مکاشفه، صبای صهبا، شراب اشک، دانه انگور، باغ سیب، صبح دولت، شب پادشاهی، غروب غمگین، دشتهای خاطره، کوچه‌های تنهائی، خیابان‌های وداع، بیشه‌های کودکی، چشمه‌های جوانی،پله‌های فلسفی، جهان، باغ عشق‌های فراموش شده، مغازه‌هائی پر از اجناس ازلی، خانه‌هائی با تراس‌های تاریخی و درختان اسطوره‌ای، هر روز صبح یک مصرع بر جسته می‌تواند ذوق صدها خیابان مضمون را در انسان برانگیزاند.

شعر، نیاز به آلت موسیقی ندارد و در قید بوم و رنگ نیست. شاعر، می‌توان با قلم موی مژگان، نقاشی کند و با تار زلف یار، آواز بخواند. شاعر، می‌تواند حتی از حرف‌های ساده و عامیانه نیز باز فلسفه بکشد و اصطلاحات عظیم عرفانی، خلق کند.

کلمات، موم زنبور شعر است، ذهن شاعر، معدن کلمات و دریای واژه‌هاست. شاعر، جواهر فروشی معانی و گنجینه دار الفاظ است. مروارید زیبای اشک، در نیمة شب احساس شاعر، خلق می‌شود و الماس خیره کنندة غزل، در دستهای لطیف شاعران، تراش می‌خورد. شاعران بانک مرکزی احساسات جامعه و پشتوانه‌های اصلی زبان و فرهنگی مردم اند.

این شاعرانند که واژه‌های تازه را به استخدام اداره آگاهی انسان در می‌آورند و این هیئت گزینش شاهرانه واژه‌هاست که چراغ جواهر فروشی‌ها و اجاق چهار راه‌ها را روشن می‌کنند.

اگر شاعران نبودند خوانندگان ناچار می‌شدند بی هدف چهچه بزنند نقاشان، دیوانه مناظر شاعرانه و فیلسوفان در بدر افکار شاعرانه هستند. اگر شاعران نبودند هیچکس گلدان یادبودی را لب ایوان خاطره‌ای نمی‌گذاشت. اگر تصنیف‌های عاشقانه توسط شاعران سروده نمی‌شد ویلن‌ها نمی‌توانستند دست مستمعین را بگیرند و به سالن احساس هدایت کنند.   

شعر، کاغذ دلسوختگان و نامه عاشقان است. شعر، نامة عاشقانة انسان به خداست. عاشقان از طریق شعر با یکدیگر ارتباط برقار می‌کند و عارفان بر موج شعر برای یکدیگر پیام می‌فرستند. بیشتر پیام‌های بزرگ بشری، روی تلکس شعر آمده است. زیباترین نامه‌های عاشقانه نامه‌هائی بوده‌اند که در پرتو شمع شاعران نوشته شده‌اند.

شعر، صرف کلمات، به نحو عاشقانه است. شعر، فرهنگ لغات عاطفی‌ست. شعر، آرشیو مضامین کهنه و فایل واژه‌های نوین است. شعر، آلونک بشر در سایة درخت طبیعت است. شعر، شکوفه‌های شعور شاخه‌ها و جوانه‌های حضور در باغچه‌هاست. شعر، شعله خرمن احساس و آتش بزم تخیل است.

نظرات 2 + ارسال نظر
هاگن یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:28 ق.ظ http://hamnavaee.blogsky.com

به به ....بعد از مدت ها!!!!
نوشته ی جالبی بود درباره ی شاعر.....
اما باید مرز بین شاعر درباری و کوششی و شاعر واقعی رو فراموش نکرد....

روزبه سه‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:55 ب.ظ http://www.iranii.wordpress.com

دوست گرامی درود بر شما ، خوشحالم که دوباره فرصتی دست داد که خدمت شما باشم همانطور که می دانید مدتی نبوده ام یعنی مدتی در فضای پارسی زبانان و این کلونی بلاگرها نبودم که دلایلش را نیز مشروح در پستی بیان داشته ام و نظر به اینکه کسی رنجیده نشود مطالب هیچ دوستی را در این مدت مطالعه نکردم – حتا به وقت فراغت – و برای دوستان کامنتی هم نداده ام . اما ، امیدوارم که از این به بعد مجال به شکلی باشد که هر چند نه به سیاق سابق اما بیشتر و مفیدتر خدمت شما و دوستان دیگر باشم ، نظر به اینکه وبلاگم را در ایران فیلتر کرده اند به منزل جدیدی رفتم که آدرس آنرا برای شما می گذارم و فعلا قصد علنی کردن آنرا هم ندارم مگر برای دوستانی که چون شما هستند و یا دوستانی که وثوق شما شامل حالشان میگردد . توضیحات بیشتر را به همان بلاگ واگذارده و بیش از این مصدع اوقات نمی شوم . ممکن است ایمیلهایی نیز به همین محتوی از من به دست شما رسیده شود . بدرود
http://www.iranii.wordpress.com
شماره پست های رمز دار آن بلاگ : چون نظرات بلاگ شما همه عمومی است شخصا به استحضار میرسانم کافی است که یک آدرس ایمیل به من بدهید .
متن فوق الذکر عمومی است ، اما سرکار خانم مدت مدیدی که آپ نکرده اید و برای من جای نگرانی و ملال فراهم گردیده است ، شاکر خواهم بود به روشی و قسمی که خودتان صلاح می دانید و اگر صلاح می دانید ما را منظور همه ی دوستان است از صحت و سلامت خویشتن آگاه نموده از نگرانی برهانید . مقصود جسارت و فضولی نیست ولی با دیدن این پست آخر که عوض نشده بود راستش یکه خوردم . به هر روی امیدوارم دلیل هر چه باشد ، مثبت باشد و منفی نباشد . بدرود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد