نقش اجتماعی زنان در جامعه

 عصر تعریف حرفه ای

نخستین زنانی که قبل از 1890 بطورحرفه ای مشغول کاربودند بخشی ازآنان آگاهی فمینیستی درحال ظهور راشکل بخشیدند. آنان پیشروان ایجادیک فرصت برای کار زنان بعنوان معلم، نویسنده و مبارز برای شکستن موانع آموزش عالی زنان بودند. آنان علاوه بر این گشاینده درهای ورود به یک حرفه جدید یعنی جامعه شناسی بودند. بطوریکه اغلب با تعریف دینی جهان و جایگاه زنان درآن به مبارزه  برخاستند. هریت مارتینی، یکی از نخستین بنیانگذاران عمده جامعه شناسی بعنوان یک حوزه، مشروعیت یافته بود. جایگاه او از این نظر با جایگاه هر مردی درعصر او نظیر کنت و توکویل اگربالاتر نبود، برابری می کرد. ترجمه او از اثر کنت، سبب آشنایی کنت درزبان انگلیسی بعنوان بنیانگذار شد. او نه تنها نظراتش را درباره جامعه به رشته تحریر درآورد بلکه درحمایت از رشته جوان جامعه شناسی نیز مطالبی نوشت.

افراد دیگر عبارت بودند از: مادام دستل که تحلیلگر اجتماعی فرانسه عصرناپلئون بود. او هیچ ارتباطی با رشته رسمی جامعه شناسی نداشت ولی یک نظریه پرداز زن درباره جامعه بود. ژوزفین باتلر نیز ارتباطی بارشته نوظهور جامعه شناسی نداشت ولی آثار او در باره رفتار روسپیان و جامعه، دیگرزنان جامعه شناس نظیر مارتین را تحت تاثیر قرارداد. نظریه پردازان نخستین فمینیست نظیر ماری ولستونکرافت و لوسی ستون و ماتیلا ژوسلین گیج، بنیانگذاران اصلی نظریه فمینیستی هستند که پیشاهنگ جامعه شناسی فمینیستی شدند. رز فایرستون درسال 1887 دکترای جامعه شناسی را دردانشگاه ووستر دراوهایو را دریافت کرد. او اولین زنی بود که دکترای جامعه شناسی دریافت کرد و چه بسا اولین زن دکترا درجامعه شناسی درجهان بشمار برود .  

عصر طلایی از1890 تا 1920 

جامعه شناسی در1892 اولین باربعنوان رشته و دپارتمان مستقل دردانشگاه شیکاگو تاسیس شد. دراین عصر دو نسل اززنان وجود داشت:

الف) نسل بین سالهای 1855 تا 1870. پیشروانی که به کار زنان درجامعه بافضای های متمایز برای هرجنس کمک کردند. این ایدئولوژی جنسیتی، در دکترین فضاهای مجزا اجازه رشد شبکه زنان درجامعه شناسی را داد. این حرکت بامطالعه خانه، زنان و کودکان و خانواده شروع شد. بخاطر حساسیت فرهنگی و عاطفی زنان، آنان متخصصان ایدآلی بودند که از دانش برای بهبود جامعه بهره بردند: ساختن جامه انسانی تر. شبکه  مردان بسیار انتزاعی، روشنفکر و دانشگاهی بودند.

ب) نسل دوم زنان دراین عصر متخصصانی بودند که به اعتبار مردانه دردانشگاه دست یافتند ولی برخی از آنان، گاهی مجبورشدند دنیای متمایز زنان را در درون جامعه شناسی اعمال کنند. آنان دراین عصر با گسترش شبکه قدرتمند خواهران به یاری ثبت نام خود دراین حرفه، دستیابی  به شغل، پایداری دراین حرفه با زبان سخت، مستند سازی زندگی زنان، شرکت درنگرش به یک جامعه برابرخواه تر، گفتگوی موثر و لابی برای برابرسازی و قانونی کردن آن، تاسیس سازمان های اجتماعی زیاد و نوشتن کتاب و مقاله پرداختند. آنان با هم دوست، متحد، عاشق و همکار بودند. آنان نخستین موج از فمینیزم بودند و جامعه شناسی از زندگی و کار آنان جداناپذیر نبود. تغییر نقش زنان درجامعه متصل به علم اجتماعی نوظهور و ازجمله جامعه شناسی بود. این زنان دارای دوبخش از 1890 تا 1920 بودند:

  1) نسل پیشرو.

 این نسل برای حق زنان دردستیابی به آموزش عالی و برابری کاردربیرون ازخانه و استفاده از علوم اجتماعی برای مستند سازی فرصت های زندگی محدودشده زنان تلاش کردند. جین آدامز چهره اصلی این رویارویی جامعه شناختی در قلمرو جامعه شناسی کاربردی و اندیشه اجتماعی بود. او موسسه بزرگ "جامعه شناسی زنان" رابنام هال هاوس راسرپرستی  می کرد. این موسسه مدل جدیدی ازکارحرفه ای را ایجاد کرد که درآن خانه و محل کار درهم آمیخته بود. این موسسه نوعی کمون یا سالن روشنفکری بود. برخی از بزرگان زن جامعه شناسی دراین موسسه عبارت بودند از: ای آبوت، ف کلی، ف کلوو، جی لوتروپ، م مکدول، آ. م. مکلین، ب. وب، ا. بارنت و آ. ماسوریک.

 میراث فرهنگی جین آدامز کارکرد دو جریان اصلی اندیشه بود : فمینیزم فرهنگی و پراگماتیزم انتقادی. فمینیزم فرهنگی عبارت ازنظریه جامعه ای بود که فرض می کرد ارزش های سنتا تعریف شده زنانه نسبت به ارزش های مردانه برتر هستند. پراگماتیزم انتقادی نظریه علمی بود که به نیاز کاربست دانش برای مسائل روزمره مبتنی بر تفسیر انتقادی ارزش های لیبرال و مترقی تاکید داشت و پراگماتیزم او بازتحلیلی بود از سنت جامعه شناسی انگلستان (وب، بوث، گدس و بارنت)، روسیه (تولستوی، کروپتوکین) و آلمان (مارکس و انگلس). صلح جویی او درآغاز جنگ جهانی اول درتضاد با حمایت عمومی از جنگ قرار گرفت. او ناگزیر از انتخاب بین نگرش فمینیستی یک جامعه همیار و تعهد دمکراتیک خود به یک جامعه درشرف جنگ بود و با هزینه شخصی و فکری زیادی، یک رویکرد ضد نظامی گرایی اتخاذ کرد. بخاطرهمین صلح جویی و درعین حال تناقض های ناسازگار دردرون نظریات فمینیستی او، وی سالهای زیادی از جامعه و رشته جامعه شناسی دورماند. حذف او همزمان با حذف هم نسل های او ازجمله امیلی باخ و آن اسپنسر شد و درهمین عصر حتی افراددیگری از کشورهای دیگر بامشکل مواجه شدند. مثلا آلیس ماساریک و الکساندرا کولونتای درانقلاب بلشویک ها به زندان افتاد و باترایس وب که درتغییرحکومت فابین ها و کارانجمن جامعه شناسی لندن مشارکت داشت دستخوش همین نابسامانی شد.

 

2) نسل اولین متخصصان.

 درعصر نسل پیشرو، بسیاری از زنان جوان به تحصیل درجامعه شناسی مشغول شدند و درحاشیه دپارتمان های مردانه جامعه شناسی، به مبارزه پرداختند: ادیت ابوت، سوفنسیبا برکی رینیج، کاترین دیویس، ای هیوز و جسی تانت. بسیاری از زنان یا خواهران جامعه شناس از 1920 به بعد ازدپارتمان های جامعه شناسی مردانه دور شده و به دپارتمان های خدمات اجتماعی و مردمشناسی سوق یافتند.

 

 عصر تاریک در طلوع پدرسالاری

درامریکا ضدیت با کار و نوشته های زنان جامعه شناس پس ازجنگ جهانی اول آغاز شد. با این جنگ شبکه زنان جامعه شناس درنقاط دیگر نیز آسیب دید مثل انگلستان، آلمان، فرانسه، چکسلواکی و شوروی. آنان به شهروندان درجه دو در جامعه شناسی مسلط مردانه تبدیل شدند که فاقد شبکه قدرتمند زنان بودند. افرادی چون ج.برنارد، راثکاوین، ف.دانوان، ه.م.هاگس، د.توماس، ف.کارپف، ه.ماورر، م.الیوت، ب.بیرد، ا.بلک، پ.یانگ، و و.پالمر. این عده  برای کار نیازمند حمایت مردان قدرتمند بودند.

متخصصان آموزش دیده در رکود بزرگ 1929 تا 1939 ازجمله جامعه شناسان نیز از این رکود آسیب دیدند. دراین دوره کار ریاضیاتی بعنوان کار زنان در جامعه شناسی تعریف شد و این حرفه بیشتر فنی بود تا خلاقیت و قدرت تحلیل که توسط مردان تسخیر شده بود. پس از عصر رکود کار ریاضیاتی امری پیچیده شناخته شد و مردان نیز بدان روی آوردند ولی هنوز جمعیت شناسی یکی از مشروع ترین رشته های  ویژه زنان است: افرادی چون مارگارت هاگود، آلوا میردال، د. س. توماس و ایرن تایبر از بزرگان جمعیت شناسی شناخته شدند. مثلا ایرنه دیگز به مطالعه ناهنجاری جوانان سیاهپوست پرداخت، آلوا میردال به مطالعه ارتباط سن و فقر، جامعه، کودکان و خشونت پرداخت. الیزابت برایان لی آغازگر کارنامه فعال و منتقد اجتماعی بخصوص علیه پدر فاشیست امریکایی، کاگلین بود. مردانی چون رابرت مرتن و رابرت لیند و سی رایت میلز دردانشگاه کلمبیا زمینه ورود زنان به جامعه شناسی را مجددا باز گشودند.

درطی سالهای 1939 تا 1950 سیمون دوبوار با حمایت ژان پل سارتر دردنیای مردانه بعنوان یک دنیای محاصره شده توسط پدرسالاری، باقی ماند ولی دربیرون ازتحول جامعه شناسی دردانشگاههای مردانه فعالیت کرد. بین سالهای 1950 تا 1960 جای زنان درخانه همراه با خانواده بود. دراین سالها تعدادی زن وارد جامعه شناسی شدند مثلا سخنرانی بتی فریدان در ناآرامی های دانشجویان در 1963 علیه موقعیت نابرابر زنان در جامعه سبب شهرت او شد.

 

 

عصر جدید

مبارزه زنان برای فرصت های برابر در جامعه شناسی با فعالیت آلیس روسی و فراخوان غیرعادی اش بنام "برابری بین جنسیت ها" اولین صدایی بود که وارد جامعه شناسی شد. در1969 زنان فعال درجنبش زنان اولین سازمان جامعه شناسی زنان را"جامعه شناسان برای زنان و جامعه" (اس.دبلیو.اس) را تشکیل دادند. دراین عصر زنان اگرچه دارای سازمان مشخصی هستند و به ریاست حتی انجمن جامعه شناسی امریکا دست یافتند ولی هنوز درکسب موقعیت های شغلی، کسب کمک هزینه های تحصیلی و دریافت حقوق چندان نقش مهم و برابری نداشتند.

درعصرجدید جامعه شناسی زنان درجامعه شناسی عمدتا ازنظر هستی شناختی یا شناخت شناسی عمدتا روی مسائل زنان، کودکان، ازدواج، خانواده، طلاق، سالخوردگی، تولد کودکان، مزدخارج از خانه، ساختمان اجتماعی زندگی زنان، مسائل رنگین پوست ها، سالخوردگان و فقرا و عدم خشونت متمرکز بود ولی مردان درجامعه شناسی بیشتر روی کلیسا، نظامی گری، سازمان بروکراتیک، سیاست حکومتی، دولت ملت، جرم و خشونت، فناوری، بازار بین الملل و خودکشی کار کردند. زنان جامعه شناسی بیش از مردان به نقد آموزش و رشته جامعه شناسی پرداختند چرا که ازنظرتاریخی موانع بیشتری را شاهد بودند. جامعه شناسی کاربردی ازعلاقمندی های آنان بود. زنان عمدتا پس از بزرگ شدن فرزندانشان تازه مرحله رشد در جامعه شناسی را طی می کردند.

 به تعبیر دیگان، زنان درجامعه شناسی هنوز از پارادایم پدرسالارانه یا دوگانه گرایی استفاده می کنند. زنانی که از ناهمگرایی بین زن و مرد دور می شوند چندان جایی در جامعه شناسی نمی یابند. انتقاد از آثار پژوهشی می بایست نوعی گفتمان باشد نه نظرات ضدیت آشتی ناپذیر. او بر این باور است که بجای مدل دیالکتیکی، به یک مدل  مولتی لکتیک باید رسید که درآن همه ایده ها، اعمال و گروهها گاهی مکمل، گاهی حمایت کننده، گاهی درتضاد و گاهی منزوی کننده دیگری هستند. مفاهیم باز، انعطاف پذیر و پیچیده تر با شناخت شناسی زنان بهتر تناسب دارد. امروزه بسیاری از زنان موثر در جهان جامعه شناس هستند.

 ازسوی دیگر طبق گزارش ستولی، نقش زنان در جامعه شناسی امریکا از سال 1970 تا 2000 در سطح فوق لیسانس 67 درصد و دکترا حدود 42 درصد افزایش یافته است. در سال 2000 در دانشگاه های امریکا حدود 25598 هزار نفر لیسانس، 1996 نفر فوق لیسانس و 634 نفر دکترا خوانده اند. اکثر بنیانگذراان جامعه شناسی مرد بوده اند ولی در تاریخ جامعه شناسی تاکنون زنان در طی دهه های اخیر نقش بیشتری یافته اند. در هرسطح از مدارج تحصیلی در طی دهه 1980 زنان از مردان پیشی گرفته اند و در سال 2000 زنان در سطوح لیسانس و فوق لیسانس از مردان بیشتر بوده اند .

 

شرح

لیسانس

فوق لیسانس

دکترا

سال

زن

مرد

زن

مرد

زن

مرد

1970

59.7

40.3

37.3

62.7

18.4

81.6

1975

58.1

41.9

38.2

61.8

30.9

69.1

1985

69.0

31.0

56.5

44.5

50

50

1995

67.6

32.4

61.1

37.9

53

47

2000

70.2

29.8

68.1

31.9

58.8

41.2

 

 درسال 2001 بیش از نیمی از دکترا در روانشناسی و جامعه شناسی توسط زنان اشغال شده است. متوسط درصد دکترای اخذ شذه توسط زنان در جامعه شناسی بیش از اقتصاد و علوم سیاسی و علوم زیستی و فیزیکی بوده است. بیشتر شرکت کنندگان این رشته نیز توسط سفیدپوستان بوده است. در سال 2000 بیش از 25 درصد گیرندگان دکترا، اعضای گروه های اقلیت قومی و نژادی بوده اند. بیش از یک سوم از کل دارندگان مدارک لیسانس و فوق لیسانس در جامعه شناسی نیز رنگین پوست بوده اند. آمار زنان در مقطع دکترا در رشته های مختلف علوم انسانی در سال 2000 عبارتنداز: روانشناسی 66.9 درصد، جامعه شناسی 58.4 درصد، علوم زیستی 44.9 درصد، علوم سیاسی 33.5 درصد، اقتصاد 28.3 درصد و علو فیزیکی 24.6 درصد. هویت قومی و نژادی دارندگان دکترای جامعه شناسی در سال 2000 مختلف عبارتنداز: سفیدپوست 74.3 درصد، سیاه پوست 11.1 درصد، آسیایی تبار 6.2 درصد، امریکای لاتین تبار 5.1 درصد، امریکایی بومی 1.2 درصد و سایر 2.1 درصد.

در سال 2002 متوسط دریافتی جامعه شناسان درسال، برابر 53160 دلار بوده است. متوسط درآمدجامعه شناسان از درآمد دانشمندان علوم سیاسی کمتر ولی از انسان شناسان و باستان شناسان و تاریخ دانان بیشتر و نزدیک جغرافی دانان بوده است. در سال 2002، باستان شناسان و انسان شناسان 38620 دلار، جغرافی دانان 53420 دلار، مورخان 42030 دلار، علوم سیاسی 80560 دلار، جامعه شناسان 53160 دلار دریافتی داشته اند.

 متوسط درآمد اعضای هیات علمی جامعه شناسی ودرصد تغیییر آن در سالهای 1983 تا2004

شرح

1983 تا 2004 (دلار)

1983 تا 2004 (درصد)

استاد کامل

76200

20.5 +

استادیار

56212

15.1 +

دانشیار

46409

18.8 +

مربی

36855

15.0 +

کل رتبه ها

59686

21.4 +

 

 انجمن جامعه شناسی بین المللی دارای 3300 عضو از 91 کشور است. انجمن جامعه شناسی امریکا 14000 عضو دارد که اغلب غیر از افراد جامعه شناسی خوانده بوده و علاقمند به مسائل اجتماعی هستند همچون شاغلان در دولت، تحارت، سازمان های غیردولتی بیرون از دانشگاهها . در فهرست پیوست درزیر مقاله حاضر لیستی از کلیه زنان جامعه شناس آورده شده است که می تواند مورد استفاده قرار گیرد.

 

 جمع بندی:

حضور روزافزون زنان در جامعه شناسی دردنیا نشانگر این است که پارادایم های جامعه شناسی در شرف تغییرات جدی است. می توان با توجه به آنچه که گذشت چنین برآورد کرد که حضور زنانه جامعه شناسی آثار انسانی خاص خودش را گذارده و بر محورهای زیر خواهد پرداخت:

. ضدیت با توتالیتاریانیزم و استبداد های تمامیت خواهی که مهمترین نوک حمله رابسوی زنان نشانه گرفته اند. این امر ناشی ازاین است که ساختارقدرت درتوتالیتاریانیزم و دیکتاتوری ها مردانه بوده و هست،

. علیه پدر سالاری و مردسالاری در نهاد خانواده و تلاش برای حفظ و دفاع از حقوق زن بعنوان همسر، مادر، خواهر ، عروس و سایر نقش های اجتماعی او،

. علیه استثمار کارگران و بویژه استثمار کارفرمایان مرد از زنان خواه از نظر جنسی یا بهره کشی ارزش افزوده حاصل از کار آنان،

. برابرخواهی جنسی از نظر حقوق شهروندی، مشارکت مدنی، در بازار کار و همچنین در تقسیم کار اجتماعی درخانه و کار و  رفع ستم جنسی ازسوی نهادهای رسمی دربخش های مختلف،

. خشونت ستیزی علیه زنان و کودکان و خشونت زدایی درجامعه و راه اندازی جنبش های دفاع از کودکان و زنان آسیب دیده و نهادهای غیر دولتی و داوطلبانه مردمی برای این مهمف

.صلح جویی و جنگ ستیزی بویژه آنکه عمده قربانیان بی گناه جنگ ها زنان و کودکان هستند و اکثریت قریب به اتفاق جنگ ها نیز توسط مردان صورت گرفته است و راه اندازی جنبش های ضدجنگ در اغلب کشورها،

. پایه گذاری و توسعه و ترویج جامعه شناسی انسان گرا، فمینیست، ضد تبعیض و عملگرا و ایجاد پل ارتباطی بین این رشته و دانش آموختگان آن با نهادهای دیگر اجتماعی و رویارویی با مسائل احتماعی در جامعه،

.ضدیت با نژاد پرستی و حاشیه نشین کردن زنان، سیاهپوستان، مهاجران، وبرخوردهای قومیتی و دینی که در هریک از این تبعیض ها زنان دستخوش تبعیض مضاعف و دوگانه می شوند، تلاش برای دفاع از حقوق اقلیت های جنسی و روابط آزاد جنسی و حقوق جنسی زنان و سایر هم جنس گرایان و بی جنس یا دوجنس گرایان.  

نقش زن در جامعه شناسی

مروری بر بسیاری ازتاریخ نویسی های  مرسوم جامعه شناسی و نظریه های  صاحبنظران عمده این رشته گویای این است که هنوز نقش مسلط مردان براین رشته نیز سایه افکنده است. این پدرسالاری علمی از سالهای دور نه تنها زمینه مشارکت اندک زنان را درعرصه های علمی بویژه دراین رشته بوجود آورده است،

بلکه درمواردی نیز که زنان توانسته اند به موقعیت های موثری نیز دست یابند مورد غفلت و بی توجهی قرار می گیرند. دربین انبوهی از آثارمربوط به تاریخ تحولات جامعه شناسی بندرت می توان به آثاری دست یافت که به نقش و جایگاه زنان می پردازد.

"جامعه شناسی، تا مدت های مدید، تنها به طرح مسائل مردانه می پرداخت و به مشکلات و مسائل خاص زنان توجهی نداشت. یکی از موضوعات مهم جامعه شناسی تحقیق در مورد شیوه های مدرن اشتغال در حوزه عمومی بود که مردان (و درصدی از زنان) به آن اشتغال داشتند. بدین ترتیب، آن دسته از فعالیت های سنتی که زنان چه در جوامع پیشرفته و چه در جوامع در حال توسعه انجام می دادند اصولا از مفهوم کار متمایز شده و مورد توجه و بررسی قرار نگرفت. کار سنتی زنان به محدوده خصوصی یعنی خانواده محدود می شد و بدون دستمزد و برای مصرف خانواده بود . فمینیست ها دو انتقاد عمده به جامعه شناسی و علوم دیگر دارند :

1 ) جامعه شناسی علمی و علوم دیگر تاکنون کاملا مرد مدار بوده و در نتیجه جهان را فقط از دید مردان و بر اساس شرایط و موقعیت اجتماعی آنان تبیین و تفسیر کرده است .

2 ) روش های تحقیق متداول در این علوم نیز با توجه به نظریه ها و تجارب مردان شکل گرفته است .

فمینیست ها می گویند « جنسیت » باید به عنوان مقوله ای مهم در تبیین نظریه های اجتماعی در نظر گرفته شود. نظریه های متداول علوم اجتماعی که در بر گیرنده تجارب، علائق و نیازهای زنان نیستند ، باید مورد تجدید نظر قرار گیرند. علوم باید از روش های تحقیقی بهره بیرند تا برای تبیین مسائل زنان نیز مفید باشند . بدین طریق موقعیت اجتماعی، مشکلات، علایق و نیازهای زنان نیز مورد توجه و بررسی قرار می گیرد.  

آخرین نکته ای که باید بر آن تاکید کرد تمایل فمینیست ها به ایجاد تغییر در شرایط اجتماعی است. فمینیست ها معتقدند که تحقیقات و نظریه پردازی ها باید در خدمت تغییر شرایطی باشند که مشکلات زنان از آنها ناشی می شود. یکی از انتقادات عمده فمینیست ها از جامعه شناسان این است که آنان صرفا به توصیف و توجیه مسائل زنان پرداخته اند در صورتی که بایدحتی امکان تغییر ساختاری روابط اجتماعی و ساختاری تبعیضات و نابرابری های موجود را بررسی کرد و نسبت به آنها دیدی انتقادی داشت نه این که آنها را توجیه کرد  .

 ظهور نظام مادر سالاری زن ایجادگر عشق و باعث پیوند طفل با پدرش 

تا اینجا که زن با سعی و ابتکار خود، بنیاد نسبی و ابتدایی ارزشهای مادی، اجتماعی وغیره زمانش را گذاشت، طبعا موقف ممتاز و غالب در امور تولید و اجتماع نیز از آن زن بود و زن زمام امور اجتماعی را به عهده داشت. مرد تا قبل از این صرفا به تولید شکار که جنبهء تصادفی و نقش خیلی ناچیز را در نظام اجتماعی آن سامان داشت، بازی می کرد و بس. لذا، مرد بناء بر نقش کم رنگ خویش در تولید نعمات مادی بود که ناگزیر از زن و نظام مادر سالاری و یا مادر شاهی اطاعت می ورزید. البته این اطاعت مرد از زن و نظام مادر سالاری با ظلم، تجاوز جنسی، جبر، استثمار، بی عدالتی وغیره همراه نبود. زن که رول عمده و تعیین کننده را در تولید نعمات مادی، امور منزل و اجتماع وغیره به دوش داشت ؛ واضحا مقام زن را به طور شایسته و طبیعی در اجتماع تثبیت می کرد و زن در رأس تمام امور جامعه آن روز قرار داشت که بنام «مادرسالاری» و یا «مادر شاهی» مسما گردید. بدین صورت بود که نخستین «سازمان و نظام اجتماعی» در جامعه انسانی ظهور نمود که اولین بانی آن همین زن آزاده و خلاق بود.

 

زن اولین بنیانگذار قانون و عدالت :

وقتیکه زن در مسیر نبرد پیگیرانهء خویش به صورت نسبی زیربنای مادی، معنوی و اجتماعی را در عصر خود به وجود آورد و زمام امور جامعه را تحت اداره خویش قرار داد. یک نوع مقررات را میان افراد جامعه اولیه بر قرار نمود تا افراد جامعه صاحب نظم گردند. مثلا سرپرستی کانون خانوادگی مشخص شد، تقسیم غذا به میان آمد، کارهای تولیدی رونق گرفت، امورات گروهای اجتماعی سامان یافتند، مسایل مالداری و چوپانی ایجاد شدند، مناسبات گوناگون دیگر میان افراد جامعه منظم شده میرفتند و همچنان منشاء تقسیم کار در بستر جوانه زدن و بلوغ قرار می گرفت. از همین جاه منشاء «نظم» و «قانون» ابتدایی به وجود آمد و نظر به سطح تکامل و آگاهی آنوقت جایگاه انسان بین هم به صورت نسبی تنظیم یافت. و یک نوع «عدالت» در میان افراد جامعه پایه گرفت که بانی آن زن بود. پس در همین رابطه گفته می توانیم که زن اولین بنیانگذار «قانون» و «عدالت» در تاریخ بشریت است که نباید کتمان گردد.آیا کسی در آن سامان می دانست قانون و عدالتی را که بانی آن زن است، در آینده نقض گردد و در عوض سنت های غیر خردمندانه و قوانین جنگل آنهم با وحشی ترین شکل از سوی جنس مذکر با به قدرت رسیدن مرد سالاران و تحقق نظام های استبداد اجتماعی- سیاسی بالای جوامع بشری در کل و بر زنان به صورت خاص جبرا تحمیل گردند؟ باز هم جواب را منفی می یابیم.

 

زن اولین بار مرد را به تمدن آشنا ساخت :

آن زمانیکه زن، مرد را به ازدواج دعوت کرد، اورا در منزل خود جاه داد، مرد را از کار شکار نجات داد، امور زراعت و صنعت را به او آموخت، مرد را در مناسبات اجتماعی شامل ساخت و زن، مرد را ادب یاد داد. خلاصه اینکه زن، مرد را در تمام امورات زیر ساخت مادی، معنوی، اجتماعی، هنری، تولیدی، فرهنگی وغیره آن سامان آگاهی و معرفت داد ؛ تا اینکه به همین منوال مرد، توسط زن صاحب تمدن و خرد اجتماعی جدید گردید و تدریجا مرد در بستر و مسیر تکامل تاریخ قرار گرفت و مرد تا آن حد پیش رفت که حتی خود را توبه نعوذباالله «خدا» نیز معرفی نمود.

آیا زن درک کرده می توانست که سزایی نیکی، بدی خواهد بود و در آینده از سوی مرد به غل و زنجیر اسارت بسته خواهد شد؟ آیا کسی می دانست که مرد ازعلم، تمدن، تکنالوژی وغیره علیه انسان استفاده نادرست کند؟ آیا این گناه زن بود که مرد را به تمدن و ترقی آشنا ساخت تا بلای جانش گردد؟ آیا زن حدس زده می توانست که در آینده کرامت انسانی انسان در مجموع و به خصوص شأن، کرامت و حقوق زنان از سوی مردان با خیره سری و تحجر، نقض و غصب گردد؟ باز هم جواب ها معلوم اند.

 

نظام مرد سالاری و یا پدر شاهی :

از آنجائیکه مرد از نظر ساختار فیزیکی و جسمانی نسبت به زنان مشکلی نداشت و نیروی بدنی اش مانند زن به تخلیه هم نمی رسید. و همچنان مسؤلیت اولاد داری، امور منزل وغیره را نیز مانند زن به دوش نداشت و نیروی جسانی اش هم بیشتر از زن باقی بود. فلهذا مرد، با استفاده ازنتایج همچو دست آوردها و ارزش های زن، خود را آماده پیکار کرد. او زود توانست که از عهده کارهای سنگین تولیدی پیروزمند به در آید. و از طرفی هم مرد همواره زن را بار دار می نمود و زن هم ناگزیر به مسایل حامله داری و طفل داری و امور منزل مواجه میشد و به خانه میخ کوب می گردید و به کارهای تولیدی رسیده نمی توانست. همین بود که زن تدریجا نقش خویش را در تولید از دست داده و گرفتار کانون خانواده شد که « اسارت »، « حق تلفی » و « بیچارگی » اش از همین جا نطفه گرفت و روابط ظالم و مظلوم میان جنس مذکر و مؤنث در مناساب اجتماعی وغیره پدیدار گشت.

القصه اینکه مرد آهسته آهسته مسؤلیت های تولیدی و امور اجتماعی و دیگر را به عهده گرفت ؛ تا اینکه رفته رفته، نقش مرد در تولید متبارز و برجسته گردید و مقام غالب را بدست آورد. برعکس، نقش زن در تولید کاهش یافت و اساس « زوال » نظام مادر سالاری ازهمین جا آغاز شد. یعنی با آغاز زوال مادر شاهی است که نطفه های اسارت زن تدریجا در تمام روابط اجتماعی پدیدار گشته و توسعه می یابد. و همچنان نمادهای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی وغیره شیوه تولید و نظام برده داری تدریجا به جوانه زدن می آغازند تا اینک در بستر روند تکامل خویش به مثابه اولین « شیوهء مسلط تولید » استبدادی و استثمارگرانه در جامعه تثبیت شد. بدین طریق تمام امورات تولیدات مادی، معنوی و اجتماعی در اختیار مرد قرار گرفت و نظام «مرد سالاری» و یا «پدر شاهی» ظالمانه جانشین نظام عادلانه مادر سالاری در جامعه گردید. این نظام مرد سالاری در روند تکاملی بعدی خود، اولین نظام « بردگی » را به زایش و پیدایش گرفت. از این به بعد جامعه به طبقات ظالم و مظلوم و استثمارگر و استثمار شونده تقسیم گردید که تمام بی عدالتی، خون ریزیها، بی دادگریها، تجاوزات، جنگها، حق تلفی زنان، پایمال شد حقوق عوام الناس، کشتارهای جمعی، نابودی تمدنها، کله منارها، و امثالهم از همین نظام مرد سالاری و طبقاتی بردگی مایه گرفت و مرد توسط مرد نیز به بردگی گرفته شد و ذبح کردن انسان وکله منارها، کشتارهای دسته جمعی جامعه نیزآغاز شد و زنان با وحشی ترین شیوه ذریعه مرد سالاران و مستبدین جنس مذکر به کنیزی و اسارت غمبار و حتا سنگسارشدن ها، قتل ها و زنده به گورشدن های تاریخ تا امروز گیر ماند.

یعنی با زوال «مادر سالاری» و ظهور «مرد سالاری» نه تنها نخستین اساسات «اسارت» زن از سوی مرد آغاز گردید، بل بنیاد «کشتن» انسان، «بردگی» زن و مرد، «جنایت» و امثالهم توسط جنس مذکر (نرینه) ظالم، خود سر، وحشی، ویرانگر در جامعه پایه و مایه گرفت. پس اگر گنه کار هم شوم، گفته می توانم که منبعد جنس مؤنث (مادینه) در موقعیت هابیل صادق، بیگناه، مظلوم و محکوم ؛ و جنس مذکر (نرینه) در مقام قابیل خودکامه، تجاوزگر و قاتل در نظام اجتماعی- سیاسی جامعه عرض وجود نمود که ناخرسندی خداوند ناشی از چنین کردارهای ضد انسانی بشر نیزخوب قابل درک می باشد.

وقتیکه زن، مرد را به تک همسری گرفت و به منزل آورد و هردو صاحب طفل شدند. در روند همین مناسبات شکوهمند خانوادگی بود که دل گرمی و عشق میان زن و شوهر از یک طرف و طفل با والدین اش از سوی دیگر به وجود آمد که این هم محصول ابتکار و مبارزه زن در جامعه بشری است. از همین جا گفته میتوانیم که زن برای اولین بار نطفه های «محبت و عشق» را میان پدر و طفل به میان آورد. و طفل هم عضو رابطه «دوستی وعشق» پایدار فی مابین مادر و پدرش در گهواره تمدن انسان گردید. پس وقتی که طفل از روز تولدش در آغوش نوازشگر و محبت انگیز مادر و پدر نمو کرده و به عنفوان بلوغ می رسد، در واقع امر در این رابطه دو عشق و محبت طبیعی در بین خانواده به زایش گرفته می شود: یک «عشق» اصلی فی مابین والدین و فرزندش از یک سو، و «عشق» دیگری میان زن و شوهرش در کانون خانوادگی عرض اندام می کند که این دو «عشق اساسی» تا ایام مرگ و حتی بعد از آن هم ماندگاراند. مثلا زمانی که فرزند یک خانواده می میرد، بناء بر همین « عشق » نسبت به فرزند شان است که والدین اش بالای پیکر مرده فرزند شان از سوز دل مرثیهء می خوانند و قلبا گریه می کنند. و همچنان در مراسم عذاداری از والدین شان به خصوص از مادر فرزند میت شنیده می شود که: ای خدایا! ای کاش در عوض فرزند نازنینم مرا می گرفتی! یعنی این « محبت و عشق » بنیادین والدین نسبت به فرزند شان است که مرگ خود را از خدا می طلبند، اما حاضر نیستند شاهد مرگ اولاد شان باشند. اگر گنهکار نگردم، می توان همین « محبت و عشق » میان والدین و فرزندش را طبیعی ترین، ناب ترین، شکست ناپذیر ترین و ماندگار ترین « عشق اصلی و نهایی » نام گذاری کرد.

فراموش نگردد که در روزگار ما اگر یک زن و شوهر طفل نداشته باشند، پیوند و محبت در میان شان چندان پرنور و با نمک نیست. چون صمیمیت واقعی که از ناحیه طفل فی مابین زن و شوهر ایجاد می گردید، با نداشتن طفل وجود ندارد. تنها دراین مورد بین زن و شوهر روابط بدون طفل، صرفا مناسبات جنسی و همسر بودن کم رنگ وغیره آنهم به طور متزلزل مطرح است که در مرور زمان هم رشد یابنده نیستند و اهمیت و پویایی خود را از دست می دهند. اغلبا به مشاهده می رسد که اگر زن بناء بر معذرت بهداشتی خویش صاحب طفل نگردد یا از سوی شوهرش یکطرفه طلاق می گردد و یا این مرد با زن دومی ازدواج می کند تا صاحب طفل گردد. فلهذا، این طفل است که « محبت و عشق » را میان پدر و مادرش ایجاد و ریشه دار نموده و آنرا گسترش می دهد و برای زن و شوهر این « مهر، محبت، عشق و صمیمیت » فرزند و یا فرزندانش تا لب گور باقی است. باز هم ثابت است که طفل (یا اطفال) عامل « اصلی عشق واقعی » دوامدار فی مابین مادر و پدرش در کانون خانوادگی نیز می باشد.

 

زن نخستین بانی صنعت:

زن در تلاش مداوم خویش، بالاخیره تدریجا درک نمود که ابزاری برای رفع نیازمندیهای روزمره خویش داشته باشد. در همین راستا بود که زن با آزمونهای قبلی ناچیز خود تدریجا از گل، چوب، سنگ، شاخ و استخوان حیوانات وغیره، وسایل پخت و پز، شکار، صنعت دستی، زراعتی، آبیاری و امثالهم را تدریجا ساخت. این امر از یکسو بیانگر روابط نوین میان انسان و ابزار جدید بوده و از طرفی هم اساسات « شیوهء تولید » میان افراد جامعه اولیه به میان آمد. و در همین بعد هم است که زن مؤجد و شاهکار بنیادهای هنر، صنعت، آشپزی، شیوهء تولید و دیگر ارزشها در کانون تمدن جامعه بشری بشمار می آید. خلاصه نطفه های صنعت از همین جا (و شاید هم قبلا) آغاز شد و در تکامل بعدی خود، همراه با پویایی زراعت و مالداری ؛ منجر به امور  « تجارت » و تقسیم کار در جامعه گردید. این عامل هم از یک جانب در شکوهمندی « خرد » انسان کمک رساند و از جانبی هم دفاع انسان را در برابر نیروهای قهار و خشن طبیعت بیشتر بیمه و تقویت نمود.

 

زن و اهلی نمودن حیوانات :

در آغاز حیات انسانهای اولیه، مرد تنها مصروف شکار حیوانات بود و گاهی هم نوزاد های حیوانات را اسیر نموده، با خود به منزل می آورد. و این زن هم تعدادی از نوزادهای حیوانات وحشی را به خانه نگهداری می نمود و تا اینکه آهسته آهسته آنها را رام ساخت و حیوانات با ابتکار زن اهلی گردید و در آینده از آنها « رمه » و « رمه داری » و « مالداری » را در بین گروه های جامعه آن سامان، مروج کرد. با تربیت نمودن حیوانات خانگی بود که زمینه های استفاده از شیر، پوست، گوشت، استخوان، روده، پشم، شاخ وغیره نیز بدست آمد که از یک سو غذای پروتینی و موادهای مفید دیگر به صحت و رشد دماغی انسان کمک کرد و از سوی هم، فرهنگ تبادله جنس به جنس و تجارت در میان گروه های اجتماعی رونق گرفت. این رویداد هم مناسبات گروه های ابتدایی انسان را از توحش و پراگندگی به بسوی « اجتماعی » شدن، نظم و امثالهم گسترش داد و عقل انسان را به حرکت بیشتر به نفع پویایی گروه های جامعه به ارمغان آورد.

 

زن، مرد را ادب آموخت:

وقتی که زن با تلاش ها و پیکارهای مداوم و تدریجی خود کشفیات و دست آوردهای را از دل نظام طبیعت و اجتماع نصیب شد ؛ محصول همه جان فشانی ها و ارزشهای مادی، اجتماعی، هنری وغیره خویش را به طور رایگان و مفت در اختیارمرد گذاشت و مرد را از امور شکار تصادفی، بیابان گردی، صحرا نشینی و توحش نجات داد. و مرد را از چند همسری به تک همسری، از برهنه گی به لباس پوشیدن، از بی خانگی به مسکن گزینی و نظام خانوادگی عزتمند دعوت کرد. در این رابطه بود که مرد از صدقهء سر زن اولین بار با ابزار جدید تولید، مناسبات تازه اجتماعی و تمدن آشنایی پیدا کرد. همین بود که مرد تدریجا از وحشیگری نجات یافت و درکنار زن و اطفال مؤدب گردید. بدین صورت این زن بود که مرد را ادب آموختاند و اورا در روابط اجتماعی، تولیدی، فرهنگی، هنری و امثالهم آشنا ساخت. ناگفته نماند که مرد در کانون خانواده در پهلوی زن و فرزند نه تنها آهسته آهسته صاحب عطوفت، رحم، محبت، مسؤلیت، تفکر نوین، ادب وغیره گردید، بل شامل روابط اجتماعی درجامعه شد و بدین ترتیب هسته و بافت توحش، قساوت و خشونت مرد در آستانهء تضعیف شدن نیز قرار گرفت.

خوب! آیا زن می دانست که بعد از این به دام های اسارت و بردگی مرد گرفتار شده وکرامت انسانی اش نقض می گردد؟ آیا مرد می فهمید که در آینده عامل هرگونه تظلم بر زن و طفل و بالای کل جامعه خواهد شد و خون انسان بیگناه را به خاطر رسیدن به قدرت، شهوت، سیاست و خدایی بر جهان خواهد ریخت ؟ آیا چه کسی می فهمید که قابیل برادر خدا پرست، انسان دوست، عدالت پسند و حق شناس خود هابیل را بی رحمانه به قتل برساند و زن زیبای برادر خود را با اکراه و جبر در اسارت شهوانی خود قرار بدهد و با او به زور ازدواج کند؟ پاسخ این گونه سوال ها همه و همه منفی می باشد.

 

مادر نخستین پرورش دهنده و آموزگار طفل:

مادر نه تنها طفلش را از نگاه بدنی پرورش می داد، بلکه مادر هر آنچه چیزی را که خود می دانست آنرا به کودکش انتقال می داد. مثلا مادر روش های اخلاقی، فکری، نزاکت اجتماعی، محبت و مساعدت میان خواهران و برادران، دفاع در برابر نیروهای طبیعت منجمله از قبیل دفاع در برابر خطر حیوانات، سردی و گرمی هوا و سایر ضرورت های حیاتی عصر و زمانش را به طفل می آموخت تا او هم تدریجا از مادر بی نیاز و مستقل به اتکای نیروی فزیکی و دماغی خود گردد و در آینده به صورت فعال شامل اجتماع شود و زندگانی خود را مستقلانه به پیش ببرد. پس بدین ترتیب مادر نه تنها پاسبان و پرورش دهندهء « جسمانی » طفل بوده، بلکه آموزگار « اخلاقی، روانی، اجتماعی، معنوی » طفل نیز بوده که حیات روزمره کانون خانوادگی معاصر نیز به این امر صحه می گذارد.

 

مادر زبان را به طفل آموخت:

این مادر بود به مجرد که طفل را به دنیا آورد، با « لب خند روح افزا »، « تبسم دل انگیزانه » و « زمزمه هنرمندانه » خود به روی طفلش آغاز نمود و زبان را بر لب گشود و با « للو للو » گفتن جهت خواباندن نوازدش شروع کرد. به همین ترتیب زن طفل را بالای زانوهای خویش قرار داده و با این گهواره طبیعی با تکان دادن و « للو للو گفتن نوازشگرش » طفل را می خواباند که این میراث تا کنون میان مادران نیز عام شده است. در ادامه این شاهکاری، زن نخستین کسی بود که « حرف و کلام » را تدریجا در ذهن طفلش چکاند. یعنی « لب شرین و محبت انگیز » خود را بر « لب نازنین » نوزادش گذاشت و اورا « زبان » یاد داد. پس در قدم نخست این مادر بوده که طفل را « سخن گفتن » و « تفکر نمودن » آموختاند. و مادر علی الرغم اینکه طفلش را از نگاه جسمانی و بدنی پرورش داد، بلکه از لحاظ معنوی نیز به عنوان نخستین « معلم » به او کمک نمود. پس معلوم است که زن نسبت به مرد در قدم اول به طفل اش مساعدت نمود که در روزگار ما نیز همین امر صدق می کند. یعنی مادر سازنده جسمانی، معنوی، اجتماعی وغیره طفل اش می باشد.

به قول حبیب الله «ربیع» خواجه عمری شاعر شهیر و بادرد افغانستان توجه گردد که بر نقش تعیین کنندهء مادر مهر تائید را آگاهانه و مسؤلانه حک می نماید:

 

ز پستان محبت شیر دادی         همه را قوت جان هستی مادر

کسیکه یاد داد اول سخن را      نخستین فرد بدوران هستی مادر

نظرات 8 + ارسال نظر
آگاهی یکشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:57 ب.ظ http://www.iranmanvmaa.blogspot.com

سلام لیلیانای عزیز خیلی کامل نوشتی من که ماندم چی بگم مثل همیشه دقیق ورسا گفتی از ابتدای این حرکت تا امروز را تشریح کردی گفتی که چه آفتهایی وجود دارد وچه موانعی وچه اره سختی در پیش

آگاهی پنج‌شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 08:00 ب.ظ http://www.iranmanvma.blogspot.com

سلام دوست عزیز وبلاگم فیلتر شد ازت ممنون میشم اگه لینکمو اصلاح کنید فقط لازمه حرف aانگلیسی رو از آخر آدرس بر دارین ازتون ممنون میشم
به امید ایرانی آزاد با مردمانی آگاه

آگاهی یکشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:47 ب.ظ http://www.iranmanvma.blogspot.com

سلام دوست عزیزم من مطلبی در مورد بنی صدر وآنچه 30سال خیانت نامیده شد نوشته ام وسعی کرده ام تا بااسناد موجود این عدم خیانت را نشان دهم خوشحال میشوم شما هم با اطلاعات خود واینکه او را خائن ویا غیر خائن میدانید مرا یاری کنید این مطلب خیلی برایم مهم است چون شخصی که اورا خائن مینامند ونمیتوانست در آن هنگام از خود دفاع کند
منتظرحضورتون ونقدتون هستم با تشکر

روزبه جمعه 26 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:53 ق.ظ http://iranii.wordpress.com

درود دوست من . مدتی بود از شما بی خبر بود م ! برای همین گفتم یک سری بزنم دیدم آپ هم نداشتید کمی نگران شدم امیدوارم که هر جا هستی خوب و خوش باشی و علت نبودنت هم چیز خاصی نبوده باشه . درباره مطلبت هم ، یادمه یک کامنت طولانی داده بودم که الان نیست ! تو کامنتها !!!! نمی دونم اگه به هر دلیلی شما خواستی نباشه موردی نداره اما اگه ثبت نشده بگو تا دوباره برات نظر بگذارم . بدرود . با بهترین آروزها

یک ایرانی (مهستان) دوشنبه 5 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:29 ب.ظ http://www.mahestan2.blogspot.com

درود
وبت عالیه. از من بازدید کن و با نظراتت یاری دهنده من باش. مرسی

آگاهی شنبه 10 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:25 ب.ظ http://www.iranmanvma.blogspot.com

سلام لیلیانای عزیز چند وقتیست که آپ نمیکنی براتون دلواپس شده ام خیلی خوشحال میشم اگه خبری بدین

آگاهی دوشنبه 12 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:05 ب.ظ http://www.iranmanvmab.blogspot.com

سلام دوست عزیز
دوباره مورد لطف قرار گرفتم وفیلتر شدم اما همچنان واستوارتر از گذشته هستم ازتون ممنون میشم اگه لینکم رو اصلاح کنید فقط لازمه یه حرف b انگلیسی به آخر آدرس اضافه کنید www.iranmanvmab.blogspot.comممنون میشم
به امید ایرانی آزاد با مردمانی آگاه

elahehnamdar جمعه 27 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 08:23 ب.ظ

سلام، مبارزه با فساد نباید با ملاحظات سیاسی صورت گیرد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد