در شهر که قدم میزنی، به محفل دوستان و آشنایان که میروی، به سخنها در محافل عمومی که گوش میدهی، رانندگی که میکنی و سر چهارراهها که میایستی، به بیمارستان که برای عیادت میروی، حسی به تو دست میدهد، حسی شبیه بهت، انگار بویی میشنوی، انگار چیزی بر دلت سنگینی میکند، انگار هر دم انتظار خبری را میکشی. این حس، غریب است و گنگ، اما خبری میدهد، هشداری میدهد، دل گواهی میدهد که به نظر بسیار واقعیتر و ملموستر از چیزهایی است که در آمار و اخبار منعکس میشود، چیزی است که در فضا موج میزند. آمار و اخبار هم تکان دهندهاند. آمار بیکاری، آمار افراد زیر خط فقر، آمار خودکشی، آمار مرگ و میر و بیماریهای ناشی از فشار عصبی، آمار افت تحصیلی، آمار مهاجرت، آمار اعتیاد، آمار جرم و جنایت. آمار تخلفات رانندگی، آمار آلودگی هوای شهر، آمار طلاق، آمار دختران فراری، آمار اختلاف طبقاتی و آمار هزار چیز دیگر. اما این آمار فقط ارقامی بیروحند و نمیتوانند جای حس واقعی اما گنگ ما را بگیرند. در خبرها و سخنان سران مملکت گویا از فاجعهها و بحرانهایی که در زندگی شخصی آدمها متراکم شده است خبری نیست. در زندگیهای شخصی، بحران و فاجعه از در و دیوار میبارد. میان آنچه از تریبونهای رسمی اعلام میشود با زندگی شخصی مردم هزاران فرسنگ فاصله است. حاکمان عزیز! اندکی از این بویی را که در فضاست استشمام کنید. اندکی فضا را حس کنید، اندکی این ابرهای تیره را که جمع میشوند، ببینید.
باور کنید تا دیر نشده اگر کاری نکنید این ابرها خواهند بارید!
بدرود.
سلام
وای............
چقدر وبلاگ خوبی داری
این بهترین وبلاگی هست که دیدم
من امیررضا هستم
ما می تونیم دوست خوبی با هم باشیم و همکاری کنیم با هم
اگر دوست داشتی بیا سایت من، من تو رو مدیر می کنم اینم سایت های من:
www.talar.cz.cc
www.gsae.ir
www.gtalar.tk
www.gold.gsnhost.co.cc
goldstarnews.ir
منتظرتم[گل]
باید ابرها ببارند تا این همه گند و کثافت شسته بشه .
ابرهایی که خود بارورشان کرده ایمُ ُعده ای خود را به خواب زده اند آن چیزی که ملموس است با آنی که در تریبونها فریاد زده میشود زمین تا آسمان متفاوت است وقتی آمار خودشان میگوید که تعداد کارگران عسلویه از ۵۸هزار به ۸ هزار رسیده خود فاجعه ای بزرگ است چون این تعداد بیکار یعنی خانواده های آنان تحت فشار عصبیُستُ سطح زندگی شا ن پایینتر ُشده ُفساد بیشترشدهُُ که شاید خیلی از افراد جامعه را در بر بگیرد این خود نمونه ای از حقیقت موجود است که عده ای که باید صادق ترین باشند متاسفانه امروز دغل بازترین افراد جامعه هستند اما باید کاری کرد وگرنه نامی از ایران وایرانی نخواهد ماند
راستی با مطلبی به عنوان درسی بزرگ بروزم ومنتظر حضور سبزت
درود لیانای گرامی ، خدمت شما عرض کنم که مطلبت از نظر ساختاری که مثل همیشه آذین بندی شده بود و دلنشین می نمود . لیکن این بار کمی در محتوی ، شفاف تر فلش را به سمت آنچه "حکام " خوانده می شوند نمایانده بودی . تمثیل زیبایی بود ، باریدن ، ابرها و آمارها ... اون بخشی که آمارها را ردیف کرده بودی خیلی تاثیر گذار و البته تامل در آنها مجوب ابراز تاسف بود . دوست من اگر اینها ، با اینچنین پندهایی هم به حفظ حاکمیت خود و هم کمی هم بر مردمان مصیبت زده ی این سرزمین می بودند ، بارانهای خون را روانه نمی کردند .. روزهای داع تابستان است و کشتار 67 ، دریایی از خون !!! نه با اینکه دوست دارم اینطور که نوشتی باور کنم که شدنی است ، اما برای شستن این دریا باران که هیچ طوفانی نیاز است ... جالب تر اینکه برخی معتقدند که نم نم باران شروع شده است و بشارت می دهند که بوی خاک نمناک که دلنشین است به مشمام خواهد رسید ... ای کاش همه همینطور که نوشتی برای خودشان و ملت مصلحت اندیشی می کردند ... می گویم دوست ندارم اینگونه شود اما گویا خودشان هم خیلی علاقه مند بارانی شدن نه اصلا طوفانی شدن اوضاع و آب و هوا هستند! به قول دوستی بزرگوار ، می گوید در این کشور همه چیز معکوس ، مردم اصرار دارند که انقلاب نکنند علیه حاکمیت و حاکمیت اما اصرار دارد تا با یک انقلاب سرنگون شود !!! حکایتی دارم ما ... .
سلام لیلیانای عزیز من ازتون یه دعوت برای همکاری میخوام من قصد دارم مطلبی در مورد نقش اجتماعی زنان در جامعه ،موانع ومشکلات پیش رو بنویسم وچون موضوع حساسیه از شما هم دعوت به همکاری میکنم اگه مایل باشین شما هم یه مطلب در این مورد بنویسید تا کاری هماهنگ واز دیدگاههای مختلف باشه از دوستان دیگر هم دعوت به این کار کردمه وشما هم دعوت کنید من شنبه صبح میذارم ودر حال اماده کردنش هستم شما هم اگه بنویسید خیلی کار خوبی میشه مهم نیست علمی هم باشه همینی که لمس میکنید وهست
منتظر جوابتون هستم